پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد
تا در زمین، بارانی از قرآن بگیرد
ای مهر عالمتاب خوبی! جلوه گر شو
تا عشق در روی زمین سامان بگیرد
پلکی بزن تا دشتها گندم برقصند
بوی طراوت بشکفد، باران بگیرد
پلکی بزن تا غنچهها شبنم بخندند
باغ از بهار خندهی گل، جان بگیرد
پلکی بزن تا ریشههای شب بخشکد
تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد
ایمان به فصل سرد؟ هرگز، تا تو هستی
هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد
از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه گر شو
تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد
مولا! بهار خندهات را منتشر کن
تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
1-حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد.
2–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
3- حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.
4-فاطمه زهرا در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتندما را به تنگ اوردی با گریه هایت…
یا شب گریه کن یا روز…
.: Weblog Themes By Pichak :.
بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 170439